هذیانهای پایان هفته اول

1- من فهمیدم که یه مدیر مالی چقدر مهمه، چقدر تو تصمیمات شرکت و سازمانش تأثیر گذاره، مدیر مالی است که میگه پول رو از کجا پیدا کنیم بعد چطوری بعد از تولید و فعالیت پول رو تقسیم کنیم و به چه کسانی چه مقداری تعلق میگیره و به چه کسانی یه قرون هم نباید بدیم! اما:
2- استاد مدیریت مالی اصلاً نمیدونست ما کی هستیم ،دانشجوهای چه رشته ای هستیم، از کجا اومدیم ، اصلاً رشته کارآفرینی چی هست مگه تو دنیا کسی هم کار می آفرینه؟ سرفصلهای درسی مدیریت مالی تو این دوره چی باید باشه و تازه اینکه کنکور شرکت کردیم براش خیلی عجیب بود (برای ما هم کلی توهین که هیچ کدوم رو نمیدونست.)، البته آخرش هم نفهمید!
3- فهمیدم که رفتار سازمانی یه درسیه که مقدماتی و پیشرفته اش رو میشه با هم خوند بدون اینکه با هم تداخلی داشته باشند، ولی یادم میاد بچه که بودیم موقع تربیتمون مرحله به مرحله مسائل رو یادمون میدادن که رفتارمون چطوری باشه حالا این چه مدلیشه خدا داند!
4- برای مقدماتی باید بریم کتاب خود استاد رو بخریم، هفته بعد هم همراهمون باشه سر کلاس :O تا استاد تعیین کنند که چی باید بخونیم از این کتاب !!
5- برای پیشرفته هم قرار شد یکی از دوستان بره از کتابخونه آخرین کتابی که موجود هست در این فیلد رو پیدا کنه و هفته بعد بیاره تا تقسیم کنیم هر کی یه فصلش رو ترجمه کنه و بیاد سر کلاس درس بده!
6- آقا ما زورکی مجبور شدیم دوست داشته باشیم که مقاله ارائه بدیم! به استاد هیچ ربطی نداره که میخواهیم بریم یللی تللی کنیم یا نه میخواهیم بریم ادامه تحصیل بدیم در هر حال باید دوست داشته باشیم که مقاله ارائه بدیم و خب معلومه که به خاطر کاغذبازی ها و . . . هم فرصت زیادی نداریم دیگه ، پس اگه بخواهیم امتیاز کافی برای آزمون دکترا به دست بیاریم باید از الان هفته ای یه مقاله از خودمان در وَ کنیم!
7- بازاریابی عملاً قدقد کردنه، ولی همین قد قد کردن خشک و خالی که درس پیش نیاز هم هست، برای ما مطالعه کتاب فیلیپ کاتلر در عرض سه هفته و حضور در آزمون آن به عنوان امتحان میدترم، ارائه یه مقاله برای یه محصول جدید، ارائه یه پرزنتیشن با یه مطالعه نمونه (Case Study) ، مطالعه یه کتاب خارجکی که اصلاً معلوم نیست تو بازار یافت میشه یا نه و یه سری کارهای دیگه رو در بر خواهد داشت. . . تازه نفس بکشیم تو کلاس دو نمره از امتحانمون کم میشه، همینجوری که باید از 16 حساب کنیم تا بعد!
8- جابجایی درس سه شنبه که کلی بهش امید بسته بودیم، به خاطر اینکه یکی از همکلاسیهای محترم ترم اولی، ترم قبل کلی بدبختی کشیده بوده سر کلاسها که به صورت پخش و پلا براشون ارائه شده بوده فعلاً رفته زیر سایه ای از ابهام!
9- فکر میکردم خودم همیشه از اخبار به دورم به خاطر وقت کمی که دارم، ولی دیدم نه بابا دوستان دیگری هم هستند که حتی از تکمیل ظرفیت خبردار نشدن! تکمیل ظرفیتی که به خیلی از دوستان کمک کرد که دانشکده کارآفرینی قبول شوند!
10- فعلاً یه گروه اینترنتی یاهو و یه وبلاگ به همت آقای تاج الدین ساخته شده تا بتونیم به خوبی با هم در ارتباط باشیم! هرچند که همیشه برام اینکه بچه هایی با تحصیلات لیسانس به بالا هم خیلی کم اینترنت کار میکنند و از خیلی مسائل مطلع نیستند عجیب بوده، و الان هم می بینم همینطوره متأسفانه . . .

کلاس اولیها

بالاخره شروع شد، خودش هم چه شروع شدنی!

اولاً که صبح حالا به دلایلی مجبور شدم زود برم،

عینهو بچه کلاس اولیها که هول هستند، ساعت 7 و نیم دانشکده بودم،

رفتم برنامه رو نگاه کردم که ببینم کلاس آمار کجا تشکیل میشه،

که دیدم کلاً یه جابجایی اساسی تو برنامه رخ داده،

1-    کلاسهای ساعت فرد همه یه ساعت عقب رفتن و زوج شدن،

2-    یه واحد دیگه اضافه شده به نام مبانی کارآفرینی،

هیچی دیگه. . .

 رفتیم محلی که کلاس باید باشه،

و حالا هی بشین که استاد قراره بیاد!

خب معلومه استاد تو این برف از خونه اش در نمیاد،

ما جوجه دانشجوهای ساده. . .

 بعدش دیگه رفتیم تو دفتر اداری بست نشستیم

که به یکی یکی استادها زنگ بزنن ببینن میان یا نه!

آخرش هم بی نتیجه برگشتیم عین بچه مثبتها سر کار،

خداییش این دو ساعت مرخصی حروم شده ام رو باید این استاده جوابگو باشه!

ولی خب کلاس کامپیوتر عصر تشکیل شد و ما هم باز عین بچه مثبتها رفتیم،

آخه این یکی دیگه حیاتی بود،

 قرار بود امتحان بگیره که هرکی نمره بالایی آورد درس رو حذف کنه!

امتحان نگرفت ولی احتمالاً من یکی این درس رو حذف کنم!

😉

مدیرِ زن!

برای دو سه تا از پروژه ها با پیمانکارها و شرکتهای خارجی ارتباط دارم ،

یکیشون یه شرکت ایتالیاییه و باهاشون قرارداد هم داریم

و دارن یه کار طراحی انجام میدن برامون.

فرد مستقیمشون به عنوان مدیر پروژه از طرف شرکت ما ، من معرفی شدم

و مدت دو ماهی هست که با هم مکاتبه داریم

و دارن برام مدارک طراحی رو ارسال میکنند،

مدیر پروژه اون شرکت تمام این مدت تو نامه هایی که برام میفرسته،

من رو با عنوان Mr. Y خطاب میکنه،

چون از اونطرف هم شرکت دیگه ای هم دیدم داره این اشتباه رو میکنه،

دیگه تحمل نکردم و براش تو پی نوشت یکی از ایمیلها نوشتم،

My name is Maryam (Mariam or  Mary)

which I thought is an international name for girls

so I would appreciate you if you call me as Mrs.Y.

سریعاً روز بعدش جواب داد:

Dear Mrs.Maryam Y.

 ( I promise that never more I will write Mr.………..)

فکر می کنید دلیلش چیه؟

اینکه اسمی مثل اسم من واقعا تو تمام کشورها استفاده میشه،

چطور طرف به ذهنش نرسیده که ممکنه خانم باشه،

و نباید یه مرد باشه؟

آیا واقعا باورشون نمیشه یک زن مدیر یک پروژه باشه،

آیا به کشور ما ربط داره؟

که مثلا خوب کشور ایران رو نمیشناسن؟

یا به خاطر تبلیغات منفیه؟

یا اینکه کشورهای خودشون واقعا اینجوریه؟؟

درسته که همه کشورها تا به حال همیشه به طور پیش فرض،

آقایون سمتها رو داشتن و دارن ولی . . .

برنامه ریزی

این چندوقته اونطور که فکر میکردم کارها پیش نرفت،

پروژه اجرایی ای که فکر میکردم تا اوایل بهمن تمام بشه،

به خاطر وضعیت آب و هوایی و مشکلات طراحی

حالا حالاها ادامه خواهد داشت و

 من تازه باید دعا کنم به سال بعد نکشه،

پروژه ای که قراردادش با هزار بدبختی بسته شده بود،

به خاطر مسائل حقوقی کنسل شد

و باز همون روال فرسایشی انتخاب پیمانکار رو باید طی کنم.

و تنها پروژه کوره است که میسوزونه و پیش میره

که طبق برنامه زمانبندی تا مرداد باید طول بکشه!

این یعنی شروع کلاسها در هفته بعد به همون راحتی

 که فکرمیکردم نخواهد بود!

 احتمال اینکه سر کلاس که هستی پیمانکار از سایت زنگ بزنه

و کارشناس از دفتر و . . .زیاد خواهد بود،

این برنامه کلاسی هم اگه با همکاری همکلاسیها جابجا و اصلاح نشه

 که یعنی یا شرکت باید بی خیال من بشه

 یا من بی خیال اون 😉

و البته با شرح ماوقع که در بالا آمد،

اون نمیتونه فعلا بی خیال من بشه!

من هم که وجدان درد میگیرم کار رو نصفه بذارم،

حالا . . .

فقط یه هفته مونده تا شروع دانشگاه و من . . . 😦

error 403

Access Forbidden

We are sorry, but due to U.S. government restrictions,

we are unable to allow access to our webiste from your country at this time.

The IP address you are using, 217.146.220.141,

is currently not permitted to use this web site.
Country code: IR

چند بار تو عمرتون موقع جستجوی اطلاعات به این مورد برخوردید؟

انتخاب واحد

خب بالاخره دی ماه رسید

و ثبت نام و انتخاب واحد ما انجام شد،

برای ارائه واحدها،

دانشکده ، دانشجویان قبول شده رو بسته به نوع مدرک کارشناسیشان،

به دو گروه مدیریت (فارغ التحصیلان رشته های مدیریت)

 و سایر رشته ها تقسیم کرده

و واحدها رو بر اون اساس ارائه کرده بود.

البته واحدهای ارائه شده در این ترم

برای هر دو گرایش کارآفرینی سازمانی

و کسب و کار به صورت مشترک بود.

16 واحدی که باید این ترم بگذرونیم

 شامل هشت درس دو واحدی می باشد

که تنها دو درس از این هشت درس ،

دروس اصلی هستند، و بقیه دروس جبرانی محسوب می شوند:

1- آمار (استاد رسولیان) /یکشنبه 10-8

2- کامپیوتر (استاد طلوع) / یکشنبه 15-13

3- روش تحقیق در کارآفرینی (استاد ابویی) / یکشنبه 19-17

4- مدیریت مالی (استاد میرلوحی) / سه شنبه 12-10

5- رفتار سازمانی(استاد سیدجوادین) / چهارشنبه 10-8

6- رفتار سازمانی پیشرفته (استاد سیدجوادین) / چهارشنبه 12-10

7- بازاریابی و مدیریت بازار (استاد حسینی) / چهارشنبه 15-13

8- مبانی سازمان و مدیریت (استاد شهباز مرادی) / چهارشنبه 17-15

 کلاسها هم قراره از سیزده بهمن  آغاز شوند،

که البته از اونجا که برنامه کلاسهای ما برای

روزهای یکشنبه، سه شنبه و چهارشنبه خواهند بود،

پس عملا از 14 بهمن در خدمت دانشکده و دانشگاه خواهیم بود. 

پی نوشت 1- خداییش بعد از شش سال اتمام تحصیل

کی میتونه دوباره بشینه سر این کلاسها و این استادها رو تحمل کنه؟

پی نوشت 2- هزینه کلاسهای فوق به یک میلیون و 50 هزارتومان رسید.

پی نوشت 3- از اونجا که تیستو جان همیشه صادق بوده اند،

و در فرمهای اولیه ثبت نام و همچنین فرمهای وام شاغل بودن خودشون

رو تکذیب نکرده بودند، و از طرفی برای یافتن دفتر اسناد رسمی ای

که تعهد محضری برای وام به ایشان بدهند به مشکل برخوردند،

تصمیم گرفتند با خیال راحت و با افتخار این اشتباه را بکنند که کل

مبلغ را یکباره به حساب دانشکده واریز نمایند!!

باز تكميل ظرفيت

تكميل ظرفيتها رو هم پر كردم،

حالا در انتظارم،

از دوستاني كه تو وبلاگ آقاي كيهاني باهاشون آشنا شدم،

شنيدم كه قبوليهاي تكميل ظرفيت

از آبان ماه يعني بعد از اعلام نتايج

بايد برن سرِكلاس،

هم ترسناكه ، هم هيجاني،

البته يه حرفهاي عجيب و غريبي هم ميزدن،

بر اين اساس كه اين تكميل ظرفيت مال دانشكده كارآفرينيه،

و قبوليهاي قبلي مال دانشكده مديريت محسوب ميشن

 و يه سري از اونا هم مجدد شركت كرده اند و …

(البته اين خبر رو مطمئن نيستم! )

اگه اينطور باشه رقابت سخت‌تر ميشه

به هرحال باز گذاشتنمون تو انتظار . . .

تكميل ظرفيت

هفته پيش تكميل ظرفيتهاي رشته‌هاي مختلف اعلام شد،

كارآفريني هم جزء دسته رشته‌هايي بود كه افزايش ظرفيت داشت.

گرايش عموميش هم كه امسال تو دفترچه وارد نشده بود،

اعلام شده و شبانه و روزانه هركدوم ده نفر هست،

براي گرايش سازماني و كسب و كار هم ،

هركدوم شبانه و روزانه جداگانه شش نفر اعلام كردن.

يعني جمعاً چهل و چهار نفر به اين رشته اضافه شده،

و ما رو اميدوار كردن كه شايد بريم روزانه،

گرچه شروع ترم از مهرماه رو از دست داديم،

ولي به هرحال بهتر از شبانه و هزينه سرسام آورشه،

تو سايت و پيك سنجش اعلام كرده بودن

 كه ثبت‌نام از شانزدهم مهرماه شروع ميشه،

ولي الان كه ساعت دو بعدازظهر هفدهم مهرماه هست

هنوز خبري نيست.

البته از ساعت ده صبح يه جمله تو سايت آوردن

كه ثبت نام از بعدازظهر هفدهم مهرماه آغاز ميشه،

فكر كنم بعدازظهر ما با بعدازظهر سازمان سنجشيها

يه اختلاف ساعتي داره كه ما خبر نداريم!

واحدهاي درسي

براي ثبت نام،

موقع ورود بهمون به همراه شماره براي نوبت،

يكي دو فرم ثبت نامي،

 دفترچه مقررات و البته برنامه نيمسال اول رو ميدادن

براي بقيه رشته‌هاي مديريت،

ليست درسهاي جبراني و درسهاي پيش نياز هم ارائه مي‌شد،

ولي براي كارافريني فقط برنامه درسهاي اصلي ترم اول رو ميدادن

رفتم براي اينكه مطمئن بشم ليست ناقص به دستم نرسيده

از مسئولش سوال كردم،

و او هم گفت كه همين يك برگ براي كارآفريني ارائه شده

يادم افتاد كه قبلاً تو وبلاگ فرهنگ، مديريت، و كسب و كار در بازار ايران

ديده بودم كه چون اين رشته جديده،

هنوز خيلي تكليف خودشون رو نميدونن

و درسها و واحدها احتمال داره تغيير كنند

حالا بايد برم پرس و جو كنم

ببينم براي من كه رشته كارشناسيم يه ذره هم انطباق نداره

با اين رشته چه بلايي سرم مياد.

ثبت نام

امروز رفتم ثبت نام،

تو سايت اعلام نتايج و سايت خود دانشگاه،

اعلام كرده كه براي روز ثبت نام،

مبلغ لازم براي هزينه ثابت و متغير،

 بسته به تعداد واحدها بايد به حساب ريخته شه،

با هزار بدبختي،

مبلغ يك و نيم ميليون تومن گير آوردم كه

 از شانسم كسي كه پول رو برام آورد چك پول بانك صادرات داشت،

كله سحر بلند شدم رفتم بانك صادرات،

چك پولها رو خرد كردم،

تازه با كلي چك و چونه كه ما چك پول رو با ايران چك عوض نميكنيم،

يك ميليونش رو بهم ايران چك داده،

بقيه اش رو هم باز با كلي التماس،

چهارصد تاش رو بسته هزاري داده و صد تاش رو بسته پونصدي،

حالا اين پولا رو بردار و بكوب برو سمت دانشگاه،

اونجا هم كه نه تابلويي نه علامتي كه ثبت نام كجا انجام ميشه،

خلاصه تالاري كه ثبت نام صورت ميگيره رو پيدا كردم،

صف و نوبت و ارائه مشخصات و اطلاعات و تشكيل پرونده،

حتي كارت غذا رو دادن دستمون،

تازه مي‌بينم اصل مطلب رو بهمون نگفتن،

و هيشكي از انتخاب واحد و واريز پول حرفي نميزنه،

پرس و جو كردم،

مي‌بينم بعلللللللللله،

ما شبانه هستيم و

كلاسها بهمن شروع ميشه و

بالطبع انتخاب واحد و ثبت نام اصلي ما دي ماه صورت ميگيره،

حالا بردار همه اين پولها رو دوباره با خودت اينور و اونور ببر

و منتظر باش تا دي ماه اعلام بكنن كه دوباره كي اين پولها رو جمع كنيم